علم افتاده و نیست علمدار حسین یا حسین
دلم تنگ است برایش برای او که نه نیست و نه هست .هست اما آنقدر بد کرده ام که نمیتوانم با این چشم های گنه کار ببینمش.نیست چون لیاقت دیدنش را خاص ترین افراد هم ممکن است نتوانند کسب کنند.دلم داغدار است داغدار عمویش دلم هر وقت که به یاد عموی علی اکبروعلی اوسط وعلی اصغر وسکینه ورقیه می افتد دلم وقتی به یاد عموی قاسم وبقیه ی امامزاده ها می افتد از اینکه می تپد یه خجالت می افتم از اینکه شکر گزار شرایط نیستم بغض گلویم را میگیرد....
نظرات شما عزیزان:
|